کد مطلب:327948 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:321

لزوم کسب صلاحیت در فهم و تفسیر قرآن
بدیهی است فهم قرآن و تفسیر آن در صلاحیت هر كسی نیست. چنان كه فهم مطالب دقیق علمی در هر رشته و زمینه ای در صلاحیت هر كسی نیست. فهم معادلات پیچیده ریاضی یا دقایق سایر علوم، تنها در صلاحیت متخصصان آن علوم است و غیر متخصصان نه تنها از اظهار نظر درباره آنها عاجزند و اظهار نظر آنها فاقد هر گونه ارزش است.

در مورد فهم و تفسیر قرآن نیز اظهار نظر كسانی كه با علوم و معارف دینی آشنا نیستند فاقد هر گونه ارزش و اعتباری است. هر چند قرآن به لسان بلیغ و آشكار نازل شده است تا مردم بفهمند و بدان عمل كنند؛ لكن چنان نیست كه عمق معارف آن برای همگان در یك سطح قابل فهم باشد. آنچه از قرآن برای عموم مردم قابل فهم است همان سطحی از معناست كه خود قرآن می فرماید ما با بیانی روشن قرآن را نازل كردیم؛ یعنی قرآن به نحوی نازل شده است كه هر كس با زبان و اصول و قواعد دستور زبان عربی آشنا باشد و روح بندگی بر او حاكم باشد می تواند از قرآن استفاده كند و در حد فكر و معرفت خود از آن بهره مند شود. اما رسیدن به عمق معانی و معارف قرآن نیاز به مقدمات و تعقل و تدبر دارد. در این زمینه قرآن می فرماید:



انا انزلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون، یا انا جعلناه قرآنا عربیا لعلكم -یوسف، 2. ی تعقلون. -زخرف، 3. ی



به طور كلی آیاتی كه انسان را به تدبر و تعقل درباره قرآن و معارف آن فرإ؛ب ب زن می خواند به ما می گوید به ظواهر قرآن اكتفا نكنید؛ بلكه با تدبر و تعقل و با استفاده از معارف اهل بیت علیهم السلام به عمق و دقایق معارف قرآن پی ببرید و از این گنجینه علم الهی بیش از پیش استفاده كنید. بنابراین فهم قرآن و تفسیر معارف بلند آن، تنها در صلاحیت متخصصان و آشنایان به علوم اهل بیت است. چنان نیست كه هر كس از گرد راه برسد حق اظهار نظر داشته باشد و بدون كمترین اطلاعی از معارف دینی و اصول و قواعد تبیین و تفسیر، بتواند به عنوان قرائت جدید درباره دین و احكام و معارف آن سخن بگوید.



مراتب مختلف معنا و فهم معارف قرآن



در بسیاری از روایات، این مضمون به چشم می خورد كه قرآن ظاهر و باطنی دارد و هر كس قادر بر فهم عمق معارف قرآن نیست. قرآن كتاب و نوشته معمولی نیست كه همه انسان ها قادر به درك تمام معارف آن باشند. چنان كه قبلا اشاره شد قرآن دریای عمیق و بی كرانی است كه هر كس به مقدار توانایی و قدرت شناوری خود از آن گوهر معرفت صید می كند و به مقدار ظرفیت و استعداد خویش، از ظواهر قرآن پای فراتر گذاشته، به عمق معارف آن راه پیدا می كند و از یك آیه مطالب گوناگونی در طول هم و بدون این كه مطالب مذكور كمترین تعارض و تناقضی با یكدیگر داشته باشند، استفاده می كند و این خود از معجزات قرآن كریم است.

به عنوان مثال قرآن كریم می فرماید:



یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید. -فاطر، 15. ی



آنچه عموم مردم از این آیه می فهمند و ظاهر آیه بیانگر آن است این است كه شما به خدای متعال نیازمندید و خدای متعال بی نیاز و شایسته حمد است. آنچه از واژه فقر در ذهن عموم تداعی می شود همان نیازمندی های انسان در امر معاش، اعم از خوراك و پوشاك و غیره است كه خدای متعال با ایجاد اسباب و علل آنها زمینه ادامه حیات رشد و تكامل انسان را فراهم می كند. در این مرتبه فهم، كه از آن به مرتبه ظاهر تعبیر می شود، ظاهر قرآن روشن و گویاست و همه اهل زبان آن را به خوبی درك می كنند. لكن چنین نیست كه عمیق تر از این فهم عمومی، اشاره به مطلب دقیق تری نداشته باشد و از طرف دیگر، چنان كه قرآن سفارش می كند، در هنگام مواجهه با آیات قرآن در آنها تدبر و تعقل نماید به نكته هایی دقیق تر و عمیق تر از ظواهر آیات پی خواهد برد.

اگر در این آیه كمی عمیق تر بیندیشیم، فقر و نیازمندی خود را به خدای متعال، فراتر از خوراك و پوشاك و بهداشت و امكانات مادی می بینیم. ما فقیر مطلقیم و خدا بی نیاز مطلق. ما فقیر بالذات هستیم و خداوند غنی با لذات. فقیر در لغت به معنای كسی است كه ستون فقرات او شكسته و قادر بر ایستادن نیست. انسان فقیر است بدین معناست كه هر چند تمام امكانات مادی برایش فراهم باشد باز هم وجود انسان ناقص و وابسته است. وقتی با این دید و با توجه به این نكته به آیه نگاه كنیم در خواهیم یافت كه نیاز ما انسان ها به خدا فراتر از خوراك و پوشاك و سایر مسائل است. ما در اصل وجود و با لذات نیازمند و فقیریم و خدای متعال غنی با لذات است.

بدیهی است نگاه دوم عمیق تر از نگاه اول است. در این جا معنای اول، ظاهر و معنای دوم باطن محسوب می شود. معنای عمیق تر از معنای دوم این است كه بگوییم شما (انسان ها) نه تنها در اصل وجود فقیر و نیازمندید بلكه عین نیاز و سر تا پا احتیاج هستید. وجود و هستی شما عین ربط به خدای متعال است. البته درك حقیقت این معنای سوم، از حد فهم های عادی خارج است.

به هر حال، باید توجه داشت كه این سه معنا و تفسیر از این آیه، در طول یكدیگرند و در عین حال كه هر سه معنا و تفسیر درست و صحیح است، هیچ كدام منافی دیگری نیست؛ لكن از نظر عمق، معانی مذكور در یك سطح قرار ندارند و چنان نیست كه تمام مراتب قرآن برای همه قابل درك باشد و همه افراد قدرت و استعداد فهم تمام مراتب و بطون قرآن را داشته باشند. البته مقصود از بیان فوق تقریب مطلبی است كه در بعضی از روایات وارد شده است، مبنی بر این كه قرآن دارای ظاهر و باطنی است و همه قادر به درك عمق معارف این كتاب الهی نیستند. تاكید و تذكر این مطلب نیز لازم است كه تنها ائمه علیهم السلام هستند كه به تعلیم الهی، از معارف و علوم قرآن آگاهند و به بطون این كتاب عظیم آسمانی عالمند. در این زمینه، بخشی از یك روایت را ذكر می كنیم:



عن ابی جعفر علیه السلام فقال یا جابر ان للقرآن بطنا و للبطن و له ظهر و للظهر یا جابر و لیس شی ء ابعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن ان الایه یكون اولها فی شی ء و احرها فی شی ء و هو كلام متصل یتصرف علی وجوه. -بحار: ج 92، ص 91. ی



امام باقر علیه السلام خطاب به جابر می فرمایند قرآن دارای باطنی است كه آن باطن نیز باطنی دارد و نیز قرآن دارای ظاهری است كه آن ظاهر نیز دارای ظاهری است. ای جابر این نكته را نیز توجه داشته باش كه عقول مردان عاجزتر از آن است كه از عهده تفسیر حقیقت و باطن قرآن برآیند؛ زیرا همانا ممكن است اول آیه ای درباره چیزی باشد و آخر آن مطلب دیگری را بگوید. قرآن كلام به هم پیوسته ای است كه قابلیت آن را دارد كه معانی گوناگونی داشته باشد بدون آن كه این معانی و معارف با یكدیگر كمترین تعارض یا منافی ای داشته باشند.

آنچه در این جا بر آن تاكید می شود این است كه فهم بطون و دقایق معارف قرآن در صلاحیت همه نیست؛ البته معنای این سخن آن نیست كه قرآن تنها برای ائمه و راسخون در علم نازل شده است و دیگران حتی از فهم ظاهر قرآن برای هر كسی در حد فهم و درك و استعدادش قابل استفاده است، به شرط آن كه پیش داوری و خواسته ها و تمایلات نفسانی خود را كنار بگذارد و از تفسیر به رای بپرهیزد. در رابطه با فهم قرآن، می باید نكاتی را مورد توجه قرار داد كه در این قسمت از بحث به آن می پردازیم.